یا اباصالح المهدی ادرکنی

گهی عاشق گهی بی دل/گهی غافل تر از غافل

گهی نورم گهی ظلمت/گهی باشم تو را عامل

گهی خود را به تو بندم/گهی باشم به حق عادل

گهی صادق گهی کاذب/گهی باشم به تو مائل

به زعم خود مسلمانم/ولی اعمالمست باطل

تو مولا توبه ای از من/کمک بنما شوم کامل

تو را عصیان نباید کرد/تویی رحمان به هر جاهل

رحیمستی به هر مومن/به عامل میدهی حاصل

تو ای مولا پناهم ده/ز بی بندی و هر کاهل

که باشم من تو را یاری/به دیدارت شوم نائل

<<تو را من چشم در راهم>>/تو مولایی منم راحل

به اسلامت، مسلمانی/به قرآنت شوم حامل

دعایم کن که رسوای/مسلمانی نباشد دل

که تا وقتی که کشتی را/شود گهواره ای، ساحل

بمانم در ره قران/نباشم از رهت زائل

آقای تنهایی

سلام.

سلامی به سلامت آقا....

آقای تنهایی ها...

آقای شیدایی...

آقایی که میداند تو را و نمیدانی اش...

آقایی که میفهمت تو را و نمیفهمی اش...

آقایی که یک عمر دستت را گرفته و و میگیرد...

آقایی که راه را برایت همواره کرده، بی آنکه ببینی... رنجی... بدی... غمی...

غم دیده ای؟

اگر دیده ای.... بدان که آن «غم» نبوده است...

غم را تعریف می کنند، نه در این عالم: دردی که با وجودش، تحمل دوری آقا را نداشته باشی و گر نباشد «بمیری»

حال...غم دیده ای؟

یا او غم دیده است که در هر لحظه ای هزاران هزار گناه کبیره از خلق الله را شاهد است و... برای پدر سخت است...

تو بدی دیده ای؟

یا او که هر لحظه به شیعیانش طعنه میزنند و نمی دانند پشت مردمانش، آقایی به بلندای فردوس قد علم کرده است...

تو، خوشبخت ترین....چرا که او به فکر توست...

یا علی مدد